کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

اگر چه در دل دشمن تو را رها کردم            به قـاتـلان تو نفـرین، به تو دعا کردم

محاسنم به کف دست و اشک در چشمم            به هـمـره تـو دویـدم، خـدا خـدا کـردم


هزار مرتـبه جـانـم ز تن جـدا گـردیـد            دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم

اذان صبح، اذان گـفـتـنـت دلـم را بُـرد            صلاة ظهـر تو را هدیه بر خـدا کردم
تو آب خواستی و من ز خجلت آب شدم            به اشک دیـدۀ خود حاجـتت روا کردم
زبان تو که مکیدم همه وجودم سوخت            چو شمع سوختم و گریه بی‌صدا کردم
به زخـم‌های تـنت بوسه می‌زنم پـسرم            خوشم که این همه گل هدیه بر خدا کردم
از آن شبی که گشودی دو چشم خود به جهان            همه وجـود تو را وقـف کـربـلا کـردم
از آن به دیـدن داغ تو گـشته‌ام راضی            که با شهادت تو دوست را رضا کردم
گـلـوی تـشـنه فـرستادمت به قربانگـاه            چه خوب حق تو را ای پسر ادا کردم
عـزیز فـاطـمه من "میثـمم" قـبـولم کن            که سوز سینۀ خود، هدیه بر شما کردم

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خیز از جا و از این زندگی‌ام سیر مکن            با غمت جان مرا پـیـرتر از پیر مکن

نیست عضوی به تنت شبه علی‌اکبر من            با چنین حال علی سعی به تکبیر مکن


قـوت پـیکـر من رفت ز دسـتـم پـسرم            دیده بگشا پدرت را تو زمین‌گیر مکن

لشکری خنده کنان خیره به احوال من است            داغ قلبم تو در این هلهله تکـثـیر مکن

عـمّـه آمد ز حـرم نـالـه زنـد یا ولـدی            پاسخـش گو پسرم جان پدر دیـر مکن

می‌رسـد زمـزمۀ رفـتن جـان از بـدنم            خود نمایی کن و این زمزمه تعبیر مکن

گر نخیزی تو ز جا صفحۀ عمرم سوزد            اینچـنین آخـر کارم تو به تحریر مکن

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

در وقت رزم دل ز همه می‌بری علی            پا در رکاب می‌زنی و محـشری علی

ابـرو نهان کن از نظر خـیـرهٔ حـسود            آئـیـنـه‌دار صورت پـیـغـمـبـری عـلـی


قامت مگو قـیـامت زهـراست قـامـتت            چون او در دفاع ز امامت، سری علی

گــرم طـواف روی تـو آل ابــوتــراب            غـرق عـبـادتی و خـدا مـنـظـری علی

وصفت همین بس است که در کوی رب عشق            شـه زاده حــرم، عـلیّ اکـبـری عــلـی

وجه غیور هر غـضبت وقت حـمله‌ها            گاه رجز تو منـتـسب از حـیدری علی

بین خطوط روی جبینت پُر از خداست

ابن الحـسین لـیـلی لـیـلای کـربـلاست

نـور خـدا ز صورت تو دیـده می‌شود            پـیـغـمـبـرانه بر هـمه تـابـیـده می‌شود

شـمـشاد قـامتی و به شـمـشـیر کوفیان            گـلـبرگ ها ز سـاقۀ تو چـیـده می‌شود

مثل بـلـور شـیـشه‌ای سنگ خورده‌ای            با بـوسه‌ای وجـود تو پاشـیـده می‌شود

شمشیر اهـل کوفه چه آورده بر سرت            هر گوشه‌ای ز دشت تنت دیده می‌شود

جسمی که زیر ضربه به هم ریخته چسان            هر تکه‌ای به روی عـبا چیده می‌شود

بـر نـالـه‌هـای مـمـتـد بـابـا کــنــار تـو            از سوی لشگری همه خـندیده می‌شود

قـلـبی که از تـمـام تـنـت پـاره‌تـر شده            با هـر صدای قـهـقـه رنجـیـده می‌شود

دنـبـال زیـنـب آمـده سـقـای عـالـمـیـن

فـریـاد می‌زنـنـد که وای از دل حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و مدح واقعی اهل بیت تغییر داده شد، ضمن اینکه در بیت دوم کلمه محشری قافیۀ تکراری است.

گـیـسو به بـاد می‌دهی و دلـبـری علی            پا در رکاب می‌زنی و محـشری علی

قامت مگو قـیـامت زهـراست قـامـتت            از بس که قد کشیده‌ای و محشری علی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع و تحریفی بودن داستان مقراض تغییر داده شد جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مقراض اهل کوفه چه آورده بر سرت            هر گوشه‌ای ز دشت تنت دیده می‌شود

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع و تحریفی بودن حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در زیر سم اسب تنت مـثـل زعـفـران            بر روی سنگ ها همه سابـیده می‌شود

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

چون وقت جـدال پـسـر خـون خدا شد            ناله ز دل اهـل زمین رو به سـمـا شد
خورشید حرم همچو رسول دوسرا شد            گـفـتـنـد عـلـی جانب مـیـدان جـفـا شـد


فـریـاد کـشـیـدند هـمـۀ خـیـمـۀ سلطان

اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان

هم پیر و جوان بهر علی دل نگـرانند            گویا هـمۀ انس و ملک سیـنـه زنانـنـد
دنــبـالـۀ مـرکـب هـمـۀ دشـت روانـنـد            از درد فراغش همه کس نوحه بخوانند
هـمـنـالـه تـمـام حـرم و شاه شـهـیـدان
اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان

اشک از بصر اهل سما رو به زمین است            سـوزان دل عـبـاس یـل اُمّ بنـیـن است
او بـیـن خـلایـق مثـل دُرّ ثـمـیـن است            فریاد نبی و علی و عرش همین است
گـیـریـد به بـالای سـر او هـمـه قـرآن

اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

خورشید شد سوار فلک بی‌قرار رفت            از مرکـب امـیـد پـدر شـهـسـوار رفت

می‌ریخت برگ و بر ز درختان سبز پوش            آمـد ز راه بـاد خـزان تـا بـهـار رفـت


اشکی بدل به خـون جگـر شد قدم قدم            روح زلال از بـدن چـشـمـه‌سار رفت

خُـلـقا و منـطـقا گـوهـر ناب خلـق بود            گـنج عـیان ز کیسه این روزگار رفت

مانـنـد تــیــر پَــر زده از چـلـۀ کـمـان            شمشیرِ قامت آخت و چون ذوالفقار رفت

خود از سـر سـپـاه ز سـیـر قـدش فتاد            تا بین دشت آن قد چون کوهسار رفت

مـیـدان هـمـه قـلـمـرو ابـر سـیـاه بـود            تا آفـتـاب سر زد و دشـمن کـنـار رفت

از موی و روی او شده گم صبح و شام کفر            در بین دشت جـلوۀ لـیـل و نهار رفت

مانند سیـل حـمـله او لشگـری شکافت            از میـمـنـه به مـیـسره با اقـتـدار رفت

با شعـلـه‌های تـیغ عـلـی روح دشمنان            از تن فـرار کرد و شبـیه شـرار رفت

از گـردبـادِ تـیـغ عـلـی در امـان نـبود            هرکس رسید تا به فلک چون غبار رفت

تا که ز رعد و برق عمودی فلک شکافت            تاب از قـرار دامـن آن بی‌قـرار رفت

کوچه برای پـیکر او دشـمـنـش گشود            بـی‌اخـتـیـار در وسـط نـیـزه‌زار رفت

خـورشید در محـاصره ابر تـیـره بود            باران شروع گشت و تنش زیر بار رفت

دست از تن عـلـی نکـشـیـدند دشـمنان            هر سوی چون ستارۀ دنباله دار رفت

باران نیزه دُرِّ نجف نه عـقـیق ساخت            از دست تکه تکه آن خوش عیار رفت

هر کس رسید برگی از آن گل ربود و بُرد            آنگونه که دگـر اثـر از گـلعـذار رفت

بر پـاره‌هـای او نـنـهـد تا قـدم حـسیـن            زانـو کـشید و در وسط لالـه‌زار رفت

تـغـیـیـر کـرد مـیـوۀ جـان حـسـیـن، آه            آمـد شبـیه سیب ولی چـون انـار رفت

با صد هـزار چشم بـبـیـند مگر حسین            باز آن تنی که زیر سنان بی‌شمار رفت

ناچار شد به خاطره دل خوش کند، فقط            چندین پَر از علی به حرم یادگار رفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع و تحریفی بودن داستان مقراض و عمود حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تیغ و عمود و نیزه ومقراض و سنگ و چوب            در قتل او هر آنچه بگویی به کار رفت

با توجه به اینکه مقاتل معتبر تصریح کرده‌اند قبل از رسیدن سیدالشهدا عليه‌السلام حضرت علی اکبر به شهادت رسیده بودند بیت زیر خذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وقتی که دست پا زدنش را به چشم دید            بی‌اخـتـیار جـان وی از اخـتـیار رفت

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : مصطفی هاشمی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم؟            خبــر ریخـتــن بــال و پرت را بـبـرم

واژه‌های بدنت سخت به هم ریخته است            سینه‌ات یا جگرت یا که سرت را ببرم؟


مثل مـادر وسـط کوچه گرفـتـار شدی            تـن پـامــال شـده در گـذرت را بـبـرم

ولـدی لـب بـزن و نـام مـرا بـاز بـبـر            تا به هـمـراه نسـیم این اثـرت را ببرم

ارباً اربا تر از این قامت تو قلب من است            چـونکه بایـد بدن مخـتـصرت را ببرم

میوه‌های لب تو روی زمین ریخته است            بــا عـبـا آمــده‌ام تــا ثـمـرت را بـبـرم

بت شکن بودی وپیش از همه مبعوث شدی            حــالـیــا آمــده‌ام تــا تـبـرت را بـبــرم

شبه پیغمبر من معجزه‌ها داری، حیف!            قسـمت من شـده شق القـمرت را ببرم

سفره‌ات پهن شده در همۀ دشت، کریم!            سهم من هم شده سوز سحرت را ببرم

لشـگر روبـرویت «آکلة‌ الاکـباد» اسـت            کاش می‌شد که علی جان جگرت را ببرم

بدنی نیسـت که تشـیـیـع کنم، مجبـورم            تکّه تکّه تـنی از دور و بَـرت را ببرم

ترسم این است که لب بر لب تو جان بدهد            بگُـذار ایــن پـدر محـتضـرت را ببرم

مادرت نیست ولی منتظر سوغات است!            عطر گیسوی تو از این سفرت را ببرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد؛ زیرا بر خلاف آنچه گفته می‌شود مطابق با استناد به کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا عليه‌السلام خواهرش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به سیدالشهدا برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عـمـه‌ات آمـده بـالای سـرت می‌گوید:            تو که رفتی بگُـذار این پدرت را ببرم

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : حمیدرضا محسنات نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

افـتاد و پیـش چـشم پـدر پا کـشیده شد            کار عـلـی ببـین به کجـاها کـشـیده شد

دستی کشید موی سیاهش، عجیب بود            هنگـام ظهـر شب به درازا کشیده شد


هرکس به شوق پیروهنش چنگ میزد و            بیـن سـپـاه کـار بـه دعـوا کـشـیـده شد

بی‌اخـتـیـار نـیـزه به پهـلـوش تا رسید            ذهنم به سمت حضرت زهرا کشیده شد

نقـش علی به لـوح دلـم تکّه تکّه و           نقش حسین با کمری «تـا» کشیده شد

جسم پسر شبـیه به زهـرا شد و سپس            جـسم پـدر شبـیـه به مـولا کـشـیده شد

جا شد تـمام قـامت طوبی به یک عـبا            کـار عـلی ببـین به کجـاهـا کـشیده شد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محمدرضا رضایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با خَلق و خُلق و منطق احمد نمای تو            با خشم و دست و بازوی خیبر گشای تو

از یک طرف پیمبر و از یک طرف علی            جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟


برخـیز با حـسین، غـدیـری به پا بکن            تا اینکه خـصم فـاطمه افـتد به پای تو

در لشگری که اسم تو هم کشته می‌دهد            صد نسل منقرض کند این حمله‌های تو

ترس من از نگاه بد این جماعت است            می‌خـوانم «ان یکـاد» همیشه برای تو

تا دور می‌شـوی دل من شـور می‌زند            خـیـره شده سکـیـنه به هر ردّ پای تو

دیگـر چرا صـدای اذانـت نـمی‌رسـد؟            پس کـو نـوای دلکـش آن ربّـنـای تو؟

این‌های و هوی و هلهله ترسانده خیمه را            وقـتـی نـمی‌رسـد به رقـیـه صـدای تو

جز شرق تا به غرب همین دشت نینوا            جـایی نـرفـتـه پـیکـر از هم جـدای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­های معتبر حذف شد

این حـرمـله، قـسـم که نـدارد مهـارتی            این تیـر قصد کرده نـشـیـند به نای تو

برخـیـز ای عـلـی و ببـین مـادر آمـده            زینب شود فدات که اشکت درآمده

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

جُـنـبـشـی بیـن آسـمـان‌ها بـود            شورشی تا به عرشِ اعلا بود

چـشم‌های فـرشتگـان مبـهـوت            به جـوانـی، پـیــمـبـر آسـا بود


مرتـضایی به شکـلِ پـیـغـمـبر            یا حـسـیـنـی که عـالـم آرا بود

محشری می‌رود به رویِ زمین            یـا قــیــامِ قـیـامـت آنـجـا بــود

اینکه پشتِ سرش روانه شده است            آیـۀ « و ان یـکـاد» زهـرا بـود

نـه فـقــط دل زِ کــربـلا بُــرده

با شکوهـش دل از خـدا بُـرده

لــرزه بـر جـان دشـت اُفـتــاده            از حـسـیـنی‌تـریـن نـبــی زاده

کـیـست این گـردبـاد پـیـچـیـده            کـه خــدا تـیــغ در کَـفـَش داده

کیست این مرد غیرتِ طوفان            کـیـست این سـر فـرازِ دلـداده

هـمـه گـفـتـنـد کـه خـدا انگـار            بـاز پـیــغـمـبــری فــرسـتــاده

از نــژاد عـلـی بـه نـامِ عــلـی            مـثـل عــبــاس کــوهِ اِســتــاده

بـاز دریـــای ایـسـتــاده بـبـیـن

شــورِ رزمِ امـیـر زاده بـبــیـن

قـدمـی زد زمیـن تـلاطـم کرد            لشکری دست و پای خود گم کرد

خـویـش را قـبـلـه‌گـاهِ مـیدان و            کـعـبـه را قـبـلـه‌گـاه دوم کـرد

آسـمـان را بـه خـاک می‌دوزد            ایـنـکه بر حـادثـه تـبـسّـم کـرد

شور آتشفشان شروع شده است            مـرتـضی گـوئـیـا تجـسّـم کرد

اینکه از کُـشته پـشته می‌سازد            بـا لـب تـیـغ خـود تـکـلّـم کـرد

رجـزش دشت را بـهم پیـچـاند

نعـره‌ای زد زمـانه را لـرزاند

تـشـنگی می‌بَـرَد تـوانش حیف            خـشک‌تر می‌شود لبانش حیف

پیـشِ چـشـمانِ خسته‌اش انگار            تیره شد، تـیـره آسـمانش حیف

نَــفَـسـش در شـمــاره اُفــتــاده            خسته شد دستِ پُر توانش حیف

مَرکبِ زخـمی از نَـفَـس اُفـتاد            رفت در بیـنِ دشمـنانش حیف

ناگهـان ضربه‌ای زد از پـهـلو            نیزه‌ای سمتِ استخوانش حیف

بر زمـیـنـش زد از سرِ زینش

پــدرش آمــده بــه بـالــیــنــش

چشمت از حال من خـبر دارد            پــدرت دسـت بـر کـمــر دارد

هـمـه فـهـمـیــده‌انــد بــابــایـت            حـالـتی مـثـل مـحـتـضـر دارد

تـیغ هـایی که هست اطـرافـت            چــقــدر لَـخــتــۀ جـگــر دارد

دستِ لـرزانِ من کجـا و تنت؟            کـه تـو را تـکّـه تـکّـه بـردارد

خُـرد شـد اسـتـخـوانت امـا نـه            اسـتـخـوانـی تنـت مـگـر دارد

نَـکــنَــد از بَـــرِ پــدر بِــرَوی

خـون من گردنت اگـر بِـرَوی

بـی‌تـو تـنـهـای کــربـلا شـده‌ام            بـی‌تـو اُفـتـاده‌تـر زِ پـا شــده‌ام

من که سروی شـکـسـته‌ام بابا            بی‌تو غمگـین‌ترین صدا شده‌ام

نوکِ انگشتهایشان این سوست            عـاقـبت دست بر عـصا شده‌ام

بـی‌تـو بـازیـچـۀ نـگــاه هــمـه            بی‌تو مـجـروح خـنـده‌ها شده‌ام

همه کـف می‌زنند و می‌خـندند            بِـیـنِ ایـنــان چه آشـنـا شــده‌ام

از کـنـارت چـگـونه برخـیـزم

خاک بـایـد به روی سر ریـزم

حجمی از خون و نیزه و تیری            حجمی از زخم‌های دلـگـیـری

حجمی از خُرده‌های یک ساقه            حـلـقـه‌هـایِ جـدایِ زنـجـیـری

حجمی از تیغ‌های لب پَرِ سرخ            حجمی از تکه‌های شمـشـیری

حـجـمی از پـاره‌های پـاشـیـده            غرقِ صد ضربۀ نَـفَـس گیری

حـجـمی از پـیـکـرِ پــراکـنــده            در سـراشـیـبـی و سـرازیـری

بـه دلــم تـیــرِ آتـشـیـن نــزنـی

پـیـرمَـردَم مـرا زمـیـن نـزنـی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

مـن غــرورِ شـکـسـتـه‌ام بـابـا            بی‌تو غمگـین‌ترین صدا شده‌ام

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

سخت است وداع پدری با پسر خویش            سخت است پسر دل ببرد از پدر خویش

بـگـذار زبان در دهـن حـضرت بـابـا            تا کـام بـگـیـرد پدرت از ثـمر خویش


آرام بـرو راه کـمی پـیـش دو چـشـمـم            آرام بـرو از بـغـل هـمـسـفـر خـویـش

سخت است که از قامت تو چشم بپوشم            من ماندم و بی‌تابی این چشم تر خویش

هر چند که مـمـسوس در ذات خـدائی            اما نظری کن پسرم دور و بر خویش

رفتی و پدر ماند و دو تا چشم که تار است            کُشتی پدرت را پسرم پشت سر خویش

با کُـنـدۀ زانـو بـه سـویـت آمــده‌ام راه            بی‌تو نکنم صاف علی جان کمر خویش

بـایـد بـگـذارد پــدر پـیــر تــو اکــبــر            با دست خودش بین عبایش جگر خویش

دیگر به خـداونـد تـوان نـیست به پایم            برخیز و ببر این پدر محتضر خویش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : علی فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چـقـدر لحن رجـزهاش به حـیدر رفته            كیست این شیر كه بر اسب به منبر رفته؟

قـد و بالاش به باباش، به لیلا موهاش            چشم و ابروش به جدش به پیمبر رفته


رجـزش غرش شیرانۀ جاء الحق است            هرچه كفتار و شغال است كجا در رفته؟

پـس كـجـائـیـد؟ بـیـائـیـد سـواران بـلا            این جوان روی زمین حوصله‌اش سر رفته

خون به مهمانی شمشیر و خطر می‌رقصد            باده با پای خود اینـبار به ساغر رفته

شاه شمشاد قد از زین به زمین می‌افتد            تبـر ای وای به پابـوس صنـوبر رفته

باغبانی كه حسین است نمی‌دید ای كاش            كه چه‌ها بر سر این لالـۀ پـرپـر رفته

گریه كمتر كنی ای آب كه از پیش فرات            جای دوری كه نرفـته، لب كوثر رفته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نعره‌اش غرش شیرانۀ جاء الحق است            هرچه كفتار و شغال است كجا در رفته؟

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـام زیـبـای کـسی آمد و چـشـمـم تر شد            گریه کن بلکه کمی حال تو هم بهتر شد

روضه خوان گفت: علی، کنده شد از جا قلبم            هر کجـا نـام عـلـی بـود دلـم خـیـبـر شد


روضه خوان گفت: علی، فاطمه آمد یادم            گفت: سـادات بـبخـشـند، دلـم پـرپـر شد

مصطفی سیرت و صورت، نبوی خصلت و خوی            روضه خوان صبر کن این روضۀ پیغمبر شد

باز هم گـفت: عـلی، بعد به تکـبـیر بلـند            وسط روضه اذان گـفت، عـلی‌اکـبر شد

حـیـرت لـشکـر از این بود نـبی می‌آمـد            تـیـغ وقـتی که کـشـیـد آیـنـۀ حـیـدر شـد

صفت آینه صدق است چو لشکر را دید            پس به ناچار علی یک تنه یک لشکر شد

به عـقـیق لب مولا عـطشی داشت علی            به نگین بوسه که می‌زد لبش انگشتر شد

آیۀ بـوسـه به لب‌های عـلـی نـازل کـرد            العطش خواند که تفسیر لبـش کـوثر شد

باز برگشت به میدان، نه علی شد، نه نبی            بـه نـگـاه پــدرش آیــنــه‌ای دیـگــر شـد

علی این بار حسین آمد و از برکت زخم            زیر شمشیر تـنش گوئی که اکـبر تر شد

سر به زانوی پدر داد و به رویش خندید            روز هجران و شب فـرقت یار آخر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان زیر سم اسب رفتن حضرت علی اکبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وای از این شیر که شمشیر چه می‌چرخانید            زیر سُم دانۀ شن هر چه نـوشتم سر شد

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی و معنایی حذف شد، تشبیه سیدالشهدا به خم می تشبیه نادرست و دون شأن اهل بیت است.

جمع شد مسـتی عـالم هـمه در آن بوسه            پس پدر چون خُم می‌ بود و پسر ساغر شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان زیر سم اسب رفتن حضرت علی اکبر تغییر داده شد

علی این بار حسین آمد و از برکت زخم            زیر سـم‌ها تـنـش انگـار که اکـبـرتر شد

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

دوست دارم شرح حُسن شبه پیغمبر بگویم           بعدِ هر الله اکـبـر یا عـلـی اکـبـر بگـویم

حُسن او باشد حسینی، مظهر تقوا و ایمان           ای اجل مهلت بده عمری از آن مظهر بگویم


نام زیـبـایش گـواه سربـلـندیّ و بـزرگی           رفعتش تحلیل کن تا مدحتش بهتر بگویم

شاه شاهان را ملازم، پیـشمرگ آل‌هاشم           مشتری شو گوهری شو قیمت گوهر بگویم

یوسفش مشتاق دیدار اهل کنعانش خریدار           صد عزیز مصر را در درگهش نوکر بگویم

تا سخن میگفت، بابش احسنی می‌گفت و می‌گفت:           آن سخن تکرار کن تا احسنی دیگر بگویم

قدر او والاست دل دریاست اسمش با مسماست           مانده‌ام با چه زبانی وصف آن دلبر بگویم

بر حسین او دلبر است و دلبر عالم حسین است           من که باشم از کـمال زادۀ حـیدر بگویم

اوّلین قربانی از اولاد حیدر این جوان بود           باید او را چون علی سردار نام آور بگویم

بارالها در ره اسلام جـان بر کـف نهادم           تا فدایت جان، به زیر نیزه و خنجر بگویم

تو گواهی، داد خواهی، تکیه گاهی یا الهی           اذن ده در محضرت راز دل مضطر بگویم

رفت آن عاشق جهادی کرد در راه عقیده           آفرین گوید جهانی زآن جهادش گر بگویم

سینه در تاب و تب افتاد آن عزیز از مرکب افتاد           گفت با جانان خوشم از ساقی و ساغر بگویم

پیکـرم بر دفتری مانَد که شیـرازه ندارد           عالمی سوزد اگر یک باب از این دفتر بگویم

زیر باران سنان و تیر و شمشیرم ولیکن           رسم مردان نیست درد دل بر این لشکر بگویم

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

غرق خون است چرا این سر مه‌رو پسرم            قطعه قطعه شده آن قامت دلجـو پسرم

نـرسیـده به تـنت، از سـر زیـن افـتادم            قوّت و تاب و توان رفت ز زانو پسرم


هـمۀ دشت به حال من و تو خـندیـدند            تو بگـو من چه کنم بین هـیاهـو پسرم

دربغل تاکه گرفتم بدنت،ریخت به هم            لااقـل کـاش تـنت سیـر کـنم بـو پسرم

چه کسی بر سر تو ضربۀ شمشیر زده            چه کسی نیزه فرو برده به پهلو پسرم

بردنت تا به حرم،جز به عبا ممکن نیست            چونکه اعضای تو پاشیده به هر سو پسرم

عـمـه‌ات آمده در بین حـرامی برخـیز            خیز تا دست نبرده‌است به گیسو پسرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد زیرا موضوع جعلی قیچی و مقراض زنانه که با آن بدن علی اکبر .... کاملاً تحریفی است.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر و کار تن تو با سر مقـراض افتاد            نه سری نه بدنی مانـده نه ابرو پسرم

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : سید محمد مهدی شفیعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قدم قدم سوی میدان همین که راه افتاد            تـمـام لـشكـر دشـمـن به اشـتـبـاه افـتاد

پدر به بدرقه آمد، جوان بر اسب نشست            پدر به بدرقـه آمد، جـوان به راه افتاد


پیـامـبـر به نبـرد آمده ست یا حـیدر؟!            دوبـاره ولـولـه‌ای در دل سـپـاه افـتـاد

كمین زدند هزار ابن ملجم آن اطراف            چـقدر كـیـنه كه شد تـازه تا كـلاه افتاد

پدر به ماه خود از دور چشم دوخته بود            صـدای هـلهـلـۀ شب رسیـد، مـاه افتاد

پـدر نـشست ولی نـالـه‌ای بلـنـد شـد و            به گوش خیمه و زینب رسید: آه! افتاد!

تو تكـیـه گـاه پـدر بـودی و كـنار تنت            پـدر خـمـیده می‌آید كه تكـیه گاه افـتاد!

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

«هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم»            هر گه نظر به روی تو کردم جوان شدم

طاووس خـیـمه پیش پـدر راه می‌روی؟            گفـتی اذان و مست من از این اذان شدم


آه ای عـصای پیـری من، می‌روی؟ برو            اما به روی نعـش تو من قـد کـمان شدم

تا اینکه خـوب از عـطشم با خـبر شوی            از شـوق با لـب تو دهـان بر دهـان شدم

با خود نگـفـته‌ای پدرت خـورد می‌شود؟            من مثـل قـطعـه‌های تنـت بی‌نـشـان شدم

آخـر چـرا جــواب پــدر را نـمـی‌دهـی؟            چیزی بگو عـلی، ولدی نصفه جان شدم

زینب میـان این هـمه دشمن دویـده است            بـابـا اسـیــر زخــم زبـان‌هـایـشـان شـدم

از بـهــر بُـردن تـو عــبــا کــم مـی‌آورم            من چـنـد بـار بـر بـدنـت امـتـحـان شـدم

شد سـرخـی لـبان تو در دشت مـنـتـشـر            من هم به طشت زر هدف خیزران شدم

شـکـر خـدا کـه نـیـزه من شـد بـلـنـد تـر            در راه شـام بـر سـر تو سـایـه بـان شدم

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : لیلا علیزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

با دلی خون،میگذارم روی پاهایم سرت را           تا بگیرم در بغل این لحظه‌های آخرت را

گرچه نیزه جوشنت را بُرده از جانت غنیمت           در عوض اما به من، پس داده جسم پرت پرت را


تا تو بودی من به فکر خیمه گاه خود نبودم           بعد تو دست که بسپارم علی جان خواهرت را

جان بابا از زمین برخیز، آخر من چگونه؟           در عبای خود بریزم پاره‌های پیکرت را

زخم پهلویت به یاد مادرم انداخت من را           آه مادر! می‌فرستم سوی تو پیغمبرت را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

شکـوه صبـر را وقـتی نـشـان داد            کـه اذن رفـتـنـت را بـی‌امــان داد

تو رفـتـی و هـمه فـهـمـیـده بـودند            کـه در راه خــدا بـایـد جــوان داد


**********************

عطش را تو بهانه کردی ای جان            که بـاشد دل بـریـدن از تـو آسـان

گــرفــتــی از پــدر اذن شـهــادت            تو با بوسه بر آن لب‌های عطشان

**********************

هــجــوم آورد دشـمـن بـی‌مـحـابـا            بـه سـوی جـسـم بـی‌جـان تو بـابـا

مـیــان کــوفــیـان تـنـهــا نـبــودی            دلــم شــد بــا تـن تــو اربــاً اربــا

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو را به خیمه به این شانۀ خَـم آوردم            تو را به دستِ خودم حیف کم‌کم آوردم

برایِ خواهـرکانت کـمی لبـاسِ تو را            برایِ گیـسوی خود خاکِ عـالم آوردم


صدایِ گـریـۀ من تا مـزارِ لـیـلا رفت            بـرایِ مـادرِ تـو ایـنـهــمـه غــم آوردم

شکسته اینطرف و آنطرف کشیدم دست            هرآنچه از تو در این دشت دیدم آوردم

هرآنچه رنگِ تو را داشت ای انارِ حرم            هـر آنچه بـویِ تو مـی‌داد آنـهَـم آوردم

تو را من از بغـلم پاره پاره می‌چـیـنم            خـدایِ من پـسـرم را چه دَرهَـم آوردم

رسیـد عـمـه ز خـیمه به ناله و افغـان            به پیـش خـنـدۀ نامـحـرمان کـم آوردم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر تغییر داده شد؛ زیرا بر خلاف آنچه گفته می‌شود مطابق با استناد به کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا عليه‌السلام خواهرش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به سیدالشهدا برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رسیـد عـمـه و تا خـیـمـه‌ها مـرا آورد            که پیـش خـنـدۀ نامـحـرمان کـم آوردم

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

معـراج رفتی زخم شد بال و پر تو            پیـغـمـبرم غـوغـا شده دورو بـر تو

من از تو شرمنده تویی شرمنده از من            چـشم تـر من مـانـده و چـشم تر تو


از قاب قـوسین خـدا افـتادی انگـار            بـدجـور پـاشـیـده تــمـام پـیـکـر تـو

آتش گلستان روی ابراهیم من نیست            کـل بـیـابـان ریـخـتـه خـاکـسـتر تو

هم ارباً اربا هستی و هم جابه جایی            پـیـدا شده نـزدیک پـاهـایت سـر تو

سرنیزه‌ها با خون تو حـیدر نوشتند            خیلی قـلم رفـته فـرو در جوهـر تو

یک خطبه با خس خس بخوان شاید اثر کرد            حـالا که روی نیـزه‌ها شد منـبر تو

از اولـت دانـه بـه دانـه چـیــدم امـا            مانـدم که من کی میرسم به آخر تو

روی عبا دارم خودم را می برم من            برپا شده خـتم پـدر در مـحـضر تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­های معتبر حذف شد، همانگونه که مقاتل معتبر تصریح کرده اند قبل از رسیدن سیدالشهدا علی اکبر به شهادت رسیده بودند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تکبیر گفتی لخته خونها زحمتت شد            الله را گـفـتی چه شد پـس اکـبـر تو

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در سراپـای تو پـیدا می‌شود عـرفان من           می‌رسد تا عرش اعلا با تو یا سبحان من

از حـرایِ چـشم تو پیداست ایوانِ نجـف           مصطـفای خـیـمه‌هـایم، حـیدرِ میدان من


هرچه را می‌شد فقط با چنگ و دندان برده‌اند           گرگ های واقـعی، ای یوسف کنعان من

دستْ سمتت می‌برم بدجور می‌پاشی ز هم           حزبْ حزبت کرده‌اند اینجا چرا قرآن من؟

لخته خون‌ها بر دهانت خشک شد حرفی بزن           بوسه‌ای از تو طلب دارد لب عطشان من

اشهدم را خوانده‌ام پهلوی تو با این شکاف           من شدم حیران تو، زهرا شده حیران من

هم شهیدی، هم که مفقود الاثر، یک در میان           این عبا سنگین شده بر شانۀ لـرزان من

یک اذان مهمان بکن اینجا مرا بعداً برو           تا نخـنـدد لشکـری بـر آهِ سرگـردان من

عـمـه‌ات از خـیـمه آمد آبـرویم را بـخـر           خیز نامـوسِ مـرا از بین نـامحـرم بـبـر

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه مقاتل معتبر تصریح کرده اند قبل از رسیدن سیدالشهدا علی اکبر به شهادت رسیده بودند بیت زیر خذف شد، ضمناً بکار بردن جملاتی همچون مصرع دوم بیت زیر حتی در قالب زبانحال هم در شأن اهل بیت نبوده و صحیح نیست.

پا نکشْ پا میکشی من دست و پا گم می‌کنم           دست بردار ای علی با رفتنت از جان من

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـمـه‌ات از خـیـمه آمد آبـرویم را بـخـر           وایْ نامـوسِ مـرا از بین نـامحـرم بـبـر